پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مِثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
دهستانی از بخش مرکزی شهرستان میانه است که در جنوب و جنوب غربی میانه واقع است و از شمال به دهستان حومه و از جنوب به بخش مرکزی زنجان و از مشرق به دهستان کاغذکنان و از مغرب به دهستان تیرچایی محدود است. کوهستانی و معتدل مایل به گرمی است و آب آن از رودهای آیدوغموش و قرانقوچای و سایر نهرهای جاری از کوههای منطقه تأمین می شود. محصولات عمده آن غلات و اندکی حبوبات و کرچک است. این دهستان از 95 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل می شود و سکنۀ آن در حدود 13720 نفر است و قرای مهمش عبارتنداز: شیخدرآباد (مرکز دهستان) ، کلوچه خالصه، طوق، قره طورق. بواسطۀ کوهستانی بودن راههای قری عموماً مالرو است. خط آهن زنجان و مراغه از شمال و مشرق این دهستان عبور می کند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهستانی از بخش مرکزی شهرستان میانه است که در جنوب و جنوب غربی میانه واقع است و از شمال به دهستان حومه و از جنوب به بخش مرکزی زنجان و از مشرق به دهستان کاغذکنان و از مغرب به دهستان تیرچایی محدود است. کوهستانی و معتدل مایل به گرمی است و آب آن از رودهای آیدوغموش و قرانقوچای و سایر نهرهای جاری از کوههای منطقه تأمین می شود. محصولات عمده آن غلات و اندکی حبوبات و کرچک است. این دهستان از 95 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل می شود و سکنۀ آن در حدود 13720 نفر است و قرای مهمش عبارتنداز: شیخدرآباد (مرکز دهستان) ، کلوچه خالصه، طوق، قره طورق. بواسطۀ کوهستانی بودن راههای قری عموماً مالرو است. خط آهن زنجان و مراغه از شمال و مشرق این دهستان عبور می کند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
آنکه کجه بازی کند: چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه با نیک و بد دایره درباخت کجه. (منسوب به رودکی از یادداشت مؤلف). رجوع به کجه شود، مهره باز. (یادداشت مؤلف)
آنکه کَجَه بازی کند: چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه با نیک و بد دایره درباخت کجه. (منسوب به رودکی از یادداشت مؤلف). رجوع به کجه شود، مهره باز. (یادداشت مؤلف)
عمل کچلک باز، بدی پرداخت و اداء دین. بد معاملگی. (یادداشت مؤلف). - کچلک بازی درآوردن، بد پرداختن دین. بدمعاملگی کردن. (از یادداشت مؤلف). - ، داد و فریاد بیجا کردن. الم شنگه راه انداختن. (فرهنگ فارسی معین). جنقولک بازی درآوردن. (امثال و حکم). گربه رقصانیدن. اطوار درآوردن. اذیت و آزار کردن. بهانه جویی کردن و سر و صدا و افتضاح راه انداختن. (لغات عامیانۀ جمالزاده)
عمل کچلک باز، بدی پرداخت و اداء دین. بد معاملگی. (یادداشت مؤلف). - کچلک بازی درآوردن، بد پرداختن دین. بدمعاملگی کردن. (از یادداشت مؤلف). - ، داد و فریاد بیجا کردن. الم شنگه راه انداختن. (فرهنگ فارسی معین). جنقولک بازی درآوردن. (امثال و حکم). گربه رقصانیدن. اطوار درآوردن. اذیت و آزار کردن. بهانه جویی کردن و سر و صدا و افتضاح راه انداختن. (لغات عامیانۀ جمالزاده)
کچه بازنده. که کچه بازد. که کچه بازی کند: به راست بازی آن بی غلطزن کچه باز که جفت داد به پنج و سپرد طاق به چار. ظهوری (از آنندراج). رجوع به کچه و رجوع به کچه بازی و رجوع به کجه باز شود
کچه بازنده. که کچه بازد. که کچه بازی کند: به راست بازی آن بی غلطزن کچه باز که جفت داد به پنج و سپرد طاق به چار. ظهوری (از آنندراج). رجوع به کچه و رجوع به کچه بازی و رجوع به کجه باز شود
ملک باز فرمانفرمای دیار مغرب، مؤلف حبیب السیر ضمن شرح حال جالینوس آرد: در روضهالصفا مسطور است که جالینوس در وقتی که در بلدۀ مقدونیه از بلاد یونان اقامت داشت یکی از جواری ملک باز را که فرمانفرمای دیار مغرب بود و جمیع ملوک آن نواحی اطاعت او مینمودند علت برص عارض شد ... و باز فی الحال قاصدی جهت آوردن جالینوس نزد نیقاس فرستاد چون نیقاس مخالفت امر ملک باز نمیتوانست نمود جالینوس را رخصت فرمود و حکیم ... بعد از انقضای یک ماه در مجلس ملک باز بار یافت، رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 صص 168-170 شود
ملک باز فرمانفرمای دیار مغرب، مؤلف حبیب السیر ضمن شرح حال جالینوس آرد: در روضهالصفا مسطور است که جالینوس در وقتی که در بلدۀ مقدونیه از بلاد یونان اقامت داشت یکی از جواری ملک باز را که فرمانفرمای دیار مغرب بود و جمیع ملوک آن نواحی اطاعت او مینمودند علت برص عارض شد ... و باز فی الحال قاصدی جهت آوردن جالینوس نزد نیقاس فرستاد چون نیقاس مخالفت امر ملک باز نمیتوانست نمود جالینوس را رخصت فرمود و حکیم ... بعد از انقضای یک ماه در مجلس ملک باز بار یافت، رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 صص 168-170 شود
بد معامله. که دین خود را بد ادا کند. (از یادداشت مؤلف) ، آنکه کچلک بازی درآورد. کسی که بیهوده داد وفریاد راه اندازد. (فرهنگ فارسی معین) : بی وجود و کچلک باز شدی در فن مسخره ممتاز شدی. ملک الشعراء بهار
بد معامله. که دین خود را بد ادا کند. (از یادداشت مؤلف) ، آنکه کچلک بازی درآورد. کسی که بیهوده داد وفریاد راه اندازد. (فرهنگ فارسی معین) : بی وجود و کچلک باز شدی در فن مسخره ممتاز شدی. ملک الشعراء بهار